یکم شعور لطفا :)!

آدمی که چاقه میدونه چاقه

آدمی که استخونیه میدونه استخونیه

آدمی که کچله میدونه کچله

آدمی که دماغش قوز داره میدونه دماغش قوز داره

آدمی که کک‌مک داره میدونه کک‌مک داره

حتی آدمی که یه جوش گنده رو دماغش داره هم میدونه یه جوش گنده رو دماغش داره

نیازی به یادآوری تو نیست!

  • Samane| سمانه
  • شنبه ۱۶ شهریور ۹۸

هوگو!

از اونجایی که کل جهان یه ماشین خیلی بزرگه، نمیتونم براش مثل یه قطعه‌ اضافی باشم. باید یه دلیلی وجود داشته باشه که من اینجام.


📽 Hugo 

  • Samane| سمانه
  • شنبه ۱۶ شهریور ۹۸

#تکست

‏بعضی آدما هم هستن تو یه لحظه واسه همیشه تموم میشن واسه آدم، به سرعت یه پلک زدن :)

 

  • Samane| سمانه
  • يكشنبه ۲۳ دی ۹۷

باید ها:)


بیاین قبل ازاینکه کاری بکنیم یاحرفی بزنیم به کسی یه لحظه خودمون وبزاریم جای طرفمون ببینیم چه حسی بهمون دست میده...


  • Samane| سمانه
  • جمعه ۲۱ دی ۹۷

کپشن زیبا

دختری را میشناختم که موهای خیلی قشنگی داشت یک روز گفت موهای خیلی بلندش رو تقریبا از ته زده گفت خوب شدم؟ گفتم آره آفرین به جرأتت اما اینو بدون که چند روز بعد حالت خوب نخواهد بود! نم اشکی به چشماش دوید و فقط گفت میدونم! مدت ها بود که میدونستم تو یک رابطه احساسی بی سر و ته روشن خاموش آزار دهنده است چند روز بعد اومد و منو برد یه گوشه و اشکاش ریخت گفت دلم برای موهام تنگ شده اونموقع بود که چیزی رو که میخواستم همون روز بهش بگم گفتم .. بهش گفتم موهات که برنمیگرده اون چیزی هم که دلتنگشی موهات نیست و من مطمئن نیستم به نفعته که برگرده یا نه اما بهت تبریک میگم! ‎با تعجب و اشک پرسید تبریک؟ فکر کرد اشتباه شنیده .. گفتم آره تبریک و براش توضیح دادم یکی از مراحل بلوغ هر زن اینه که یک بار یک آدمی ترکش کنه یا حالا برای اونایی که اهلش نیستند با حال تنهایی غریب و لاعلاجی مواجه بشه .. حتی اگر جذابترین و موفق ترین زن روی زمین باشه تا یکبار اینجوری نیفته و دوباره پانشه کامل نمیشه .. گفتم تو این مرحله معمولا باز هم یک بار هر زنی میره جلوی آینه و موهای بلندش رو بی رحمانه تا جایی که میتونه قیچی میکنه .. این خیلی شجاعت میخواد مردا برای جابجا کردن خط ریششون شیش ماه باید فکر کنن تا تصمیم بگیرن اما زن موهاش رو قربانی میکنه به خیال اینکه با این کار عطر دستای طرف از سرش میره زنانگیش از بین میره لج میکنه با خودش با خاطراتش با دنیا و بعد چند روز هم قطعا پشیمون میشه چون با قطع اون موهای بلند رشته هیچ چیزی جز همون تارهای مو پاره نمیشه اما اون زن قوی میشه و تا بار دیگه که شاید سال ها طول بکشه تا موهاش به اون بلندی شه یاد میگیره هربار که از رابطه ای رفت یا اون رابطه تموم شد اتفاقا بیشتر مراقب موهاش و تمام زیبایی ها و زنانگی های وجودش باشه اما این یک مرحله گذره یک پله .. دختر یا زنی که برای یه بارم که شده قید موهاشو میزنه خیلی محکم تره واسه بلوغ هر زنی بابد یک بار توی عمرش بلندی گیسوانش رو قربانی کنه یک بار و نه بیشتر

زنهای عاشق موجودات تکراری و گاه احمقی به نظر میان اونها با همه تفاوت هاشون به شدت رفتارهای مشابه و قابل حدسی رو از خودشون بروز میدن مثلا اغلب عاشق بارون و روزهای ابری هستن تنها به دریا خیره میشن ساعتهای متمادی بی هدف رانندگی میکنن دست به دامن همه نیروهای ماورااطبیعه میشن اشکشون ساده میریزه و ...

پیشنهاد میکنم به مردی که دوستش دارین این نشدنی ها رو برعکس نشون بدین! مثلا بگین چه روز آفتابی عاشقانه ای یا اینکه جلوش اظهار کنید جز چیزیکه با منطق و علم قابل اثباته به چیزی باور ندارین بهش بگین از بی هدف و تنها رانندگی کردن شما سال ها گذشته و خلاصه هرچی به ذهنتون میرسه رو عکس جلوه بدین  اونموقع شما تو یک عکس دسته جمعی قرار نمیگیرین لااقل تو روزای نبودنتون اون تصویری از قاب تک نفره ازتون تو ذهنش داره به قول یاشا تو باغ آلبالو ست زنی که عاشق بشه دیگه ول معطله و به قول خودم  عشق بی سیاست محکوم به زوال است و به قول مامان بزرگ جان که نصیحت هاش دختر و پسر نداشت اگر واقعا عاشق کسی هستی هرگز نگذار اینو بفهمه چون از دستش میدی ...

  • Samane| سمانه
  • دوشنبه ۷ آبان ۹۷

هیچوقت

🔹من هیچوقت کسی رو پیدا نمیکنم که آهنگای مورد علاقمو بلند بلند باهاش بخونم... 

🔹هیچوقت کسی رو پیدا نمیکنم که نصفه شب ببرتم بیرون تا ستاره ها رو باهم ببینیم... 

🔹هیچوقت کسی رو پیدا نمیکنم که وقتی ناراحت شم بخواد پیشم بمونه... 

🔹هیچوقت کسی رو پیدا نمیکنم که به حرفای چرت و پرتم گوش بده..

🔹کسی رو پیدا نمیکنم که فکر کنه فوق العادم و از دیدنم قلبش به تپش بیفته...

🔹کسی رو پیدا نمیکنم که منو ببره جاهایی که خودش دوست نداره تا فقط لبخندمو ببینه... 


میدونم که آخرش عاشق یکی میشم که کاملا با خودم متفاوته و باعث میشه گریه کنم و از خودم متنفر شم..


  ناراحت کننده س ولی این حقیقته زندگیه .

 همیشه آخرش عاشقه کسایی میشیم که به خودمون گفته بودیم هیچوقت دوسشون نخواهیم داشت😔✌️

  • Samane| سمانه
  • دوشنبه ۷ آبان ۹۷

عشق

میگه چون دوست دارم برمیگردم، کاش یکی توجیه ش کنه اگه کسیو دوست داری اصن نباید بری 


  • Samane| سمانه
  • دوشنبه ۷ آبان ۹۷

دختر بودن :)☆

دختر بودن سخته 

گاهی خسته میشی ازینکه مجبوری خودت موهاتو ببافی ؛ خودت بری تو آینه یکم کج شی کجکی نگاش کنی بگی خوشگل شد ، خوشگل شدیا ! 

دوس داری یکی بیاد بگه, بده من موهاتو شونه کنم واست ببافم . دیگه نیاز به آینه نیس اون که بگه خوشگل شده کافیه . 

اصلا تو که بیای همه آینه ها رو میشکنم فقط میخوام تو نگام کنی . خودمو تو چشای تو ببینم . همین بسه همین ینی من خوشبخت ترینم

  • Samane| سمانه
  • دوشنبه ۲ مهر ۹۷

پاییز🍁

بیچــاره پاییز...

دستش نمک ندارد...

این همه باران به آدم میبخشد اما همین آدمها تهمت ناروای خزان را به او میزنند 

خودمانیم تقصیر خودش است ....

بلد نیست مثل "بهار" خود گیر باشد تا شب عیدی زیر لفظی بگیرد و با هزار ناز و کرشمه سال تحویلی را هدیه دهد 

سیاست "تابســــتان" را هم ندارد که در ظاهر با آدمها گرم و صمیمی باشد ولی از پشت خنجری سوزنـــاک بزند

بیچـــاره....

بخت اقبال "زمستان" هم نصیبش نشده که با تمام سردی و بی تفاوتیش این همه خواهان داشته باشد 

او پاییز است...

روراست و بخشنده 

ساده دل فکر میکند اگر تمام داشته هایش را زیر پای آدمها بریزد 

روزی ، جایی ، لحظه ای ... از خوبی هایش یاد میکنند 

خبر ندارد ... آدمها روراست بودن و بخشنده بودنش را به پای محبتش نمیگذارند 

عـــادت آدمها همین است

یکی به این پاییز بگوید ، آدمها یادشان میرود که تو رسم عــــاشقی را یادشان داده ای 

دست در دست معشوقه ای دیگر پا برروی برگ های تو میگذارند و میگذرند 

تنها یادگاری که برایت میماند صدای 

خــــش خـــــش برگهایت بعد از رفتن آنهاست

  • Samane| سمانه
  • دوشنبه ۲ مهر ۹۷

Angel😇

فرشته از خواب بلند شد

بالهای اتو شده اش رُ از روى کمد برداشت

هاله نورانی دور سرش رُ از شارژ در آورد و از خونه زد بیرون

دم در پیتزا فروشی که رسید صاحب رستوران با بی حوصلگی یه دسته تراکت بهش داد و گفت که بره دم در پاساژ وایسه و پخششون کنه.

اونور خیابون حسابی شلوغ بود. تک و توک  کسی اینور خیابون میومد.

آخر وقت ، صاحاب رستوران اومد تراکت هایى که به نصف هم نرسیده بود رُ ازش گرفت و گفت: تو به چه درد میخوری؟...میبینی،یارو یه لباس شیطون پوشیده کل مشتری های مارُ واسه رستوران روبرویی بُر زده...اونوقت تو چی؟ پاشو یه تکونی به خودت بره!...

چند لحظه سکوت کرد و خیلی آهسته ـیه جور که انگار بیشتر با خودش حرف میزدـ گفت:بنظرم واسه همین تو دنیا یک شیطان هست، ولی اینهمه فرشته...

راهش و کشید و رفت, از دور هاله نورش که کم شارژ شده بود، مثه مهتابی نیم سوخته، دل دل میکرد

  • Samane| سمانه
  • دوشنبه ۲ مهر ۹۷
موضوعات
نویسندگان